مووی کاتیج

جس ( پارمیندیر ناگرا ) دختری هیجده ساله از یک خانواده هندی ساکن شهر لندن است. جس با تمام دختران همسن و سال خود متفاوت است و نگاه متفاوتی به پسران دارد. برای او پسران به سادگی همبازی فوتبال در پارک نزدیک خانه هستند. در واقع برای جس تنها دو چیز بسیار مهم در زندگی وجود دارد، فوتبال و دیوید بکهام. خانواده متعصب او بویژه مادرش از این تفاوت فاحش او با سایرین در رنج هستند. روزی در پارک هنگام بازی فوتبال جس با جولیس ( کیرا نایتلی ) ملاقات میکند و ...

در پی اطلاع از ربوده شدن پدرش، «پوئرز» باید به سال ۱۹۷۵ برود و شخصی بنام گلدممبر که با «دکتر شیطان» همکاری می کند را شکست دهد.

صبحی در حومه یکی از شهرهای فرانسه سال ۱۹۵۰، در کاخی دور افتاده، یک خانواده قرار است برای جشن دور هم جمع شوند. اما جشنی در کار نخواهد بود، زیرا مرد خانواده به قتل رسیده است، و بدون شک قاتل یکی از هشت زنی است که به او نزدیکتر بوده اند...

اواخر سال 1965، در ويتنام، «سرهنگ دوم هال مور» (گيبسن) مأموريت يافته تا در دره ي درانگ حملاتي را رهبري کند. اما ديري نمي گذرد که «مور» و سربازانش در محاصره ي دو هزار نفر از نيروهاي دشمن قرار مي گيرند ...

دکتر Gibarian , عضو یک تیم در یک ایستگاه فضایی که پایه Solaris را مطالعه می‌کند , درخواست ویدئویی عجیب و خود را به دوستش , روان‌پزشک غیرنظامی , دکتر کریس کلوین انجام می‌دهد تا با پدیده‌ای نامشخص در داخل آن مقابله کند , پدیده‌ای که تجربه و سابقه کریس ممکن است قادر به توضیح و حل آن باشد . کریس یاد می‌گیرد که سفر او توسط برنامه فضایی به عنوان یک نیروی امنیتی برای بررسی , که تیم امنیتی که در حال حاضر گم شده‌است , به ایستگاه اعزام شده‌است . وقتی کریس وارد ایستگاه شد , دو نفر از اعضای تیم نجات , دکتر گوردون و اسنو ( دکتر Gibarian خودکشی کردند ) , که هر دو با حالتی عصبی رفتار می‌کنند . کریس همچنین دو نفر از افراد غیر منتظر را در آنجا پیدا می‌کند , اولین کسی که کریس به طور گذرا می‌بیند , دکتر Gibarians پسر نوجوانی است و دومی همسر سابقش کریس است .

پاول ویتی عضو مافیا به زندان افتاده و پس از آزادی به مشاوره احتیاج دارد. طبیعتا او نزد تحلیلگر خود دکتر بن سوبل برای کمک بازمی‌گردد و...

چهار هفته بعد از پخش شدن ویروسی وحشتناک و علاج‌‌ناپذیر در انگلستان که قربانیان را به موجواتی دیوانه و وحشی تبدیل می‌کند، عده‌ای از بازماندگان به‌دنبال یک پناه‌گاه، تمام کشور را زیر پا می‌گذارند.

مأمور بازنشسته‌ی FBI، ویل گراهام فرا خوانده می‌شود تا قاتل بی‌رحمی معروف به توث فیری را پیدا کند. توث فیری به طور هم زمان تمامی اعضای خانواده‌ها را می‌کشد و چشم‌های قربانیانش را با تکه‌های شکسته‌ی آینه می‌پوشاند. اما گراهام برای انجام این مأموریت نیاز به کمک قاتل زنجیره‌ای سرشناس، دکتر هانیبال لکتر دارد...

یک مرد زخمی توسط یک ماهی‌گیر از آب گرفته می‌شود. او که حافظه‌اش را از دست داده، از مامورینی که قصد جانش را دارند می‌گریزد و سعی دارد خاطراتش را به یاد آورد.

داستان دو نوجوان به نام‌های لاندن کارتر و جمی سالیوان که رابطه‌ای را آغاز می‌کنند، اما وقتی که رازی دور از انتظار برملا می‌شود، رابطه بین آن‌ها مورد آزمون قرار می‌گیرد...