داستان داشتهها و نداشتهها در دنیایی که در آن تقریباً چیزی برای داشتن باقی نمانده است. 200 سال پس از آخرالزمان، ساکنان آرام پناهگاههای مجللی که پس از سقوط زمین ساخته شده بود، مجبور به بازگشت به سرزمین مخروبه و غیرقابل سکونتی میشوند که اجدادشان سال ها پیش پشت سر گذاشتهاند و از کشف دنیایی فوقالعاده پیچیده، بسیار شاد و عجیب و البته خشنی که در انتظارشان است، شوکه میشوند.
داستان فیلم در شهر ساحلی لیتل همپتون انگلستان اتفاق میافتد. همسایگانی به نامهای ادیت سوان و رز گودینگ، زندگی معمولی خود را دنبال میکنند تا اینکه یک روز، سری نامههای تهدیدآمیزی شروع به رسیدن به آنها میکند. این نامهها باعث میشود که رز مظنون به ادیت شود و باعث شود تا زندگی او و حضانت دخترش در خطر قرار گیرد. افسر پلیس گلدیس ماس به همراه گروهی از زنان دیگر به دنبال حل این معمای گیجکننده میگردند.
انگلستان، سال ۱۹۸۴. روزنامه نگاری بنام «آرتور استوارت» (بیل) در مورد یک خواننده راک بنام «برایان اسلید» (میرز) تحقیق می کند که به شدت تحت تاثیر خواننده آمریکایی بنام «کرت وایلد» (مک گریگور) قرار گرفته است، خواننده ای که کنسرت هایش در زمان خودش کاملا جنجالی بود...
داستان فیلم “اسکوپ” دربارهی زمانی است که یک گروه از زنان با تشکیلات کاخ باکینگهام به مذاکره برای تامین امنیت مصاحبه تلویزیونی شاهزاده اندرو توسط بیبیسی در سال ۲۰۱۹ میپردازند. این مصاحبه بر روی رابطه اندرو با محکومان و اتهاماتی که به وی مطرح شده بود، تمرکز داشت، از جمله اتهامات جفری اپستین به او دربارهی تجاوز جنسی به یک خردسال. اندرو این اتهام را رد کرده بود، اما در نهایت با پرداخت ۱۲ میلیون پوند در اوایل سال ۲۰۲۲، به توافق با قرارداد خارج از دادگاه رسید. این مصاحبه بعدها به عنوان یکی از وقایعی که سقوط هواپیما یا انفجار هستهای را در پی داشتهاند، توصیف شد.
در فیلم سگهای خفته روی فریمن، کارآگاه سابق قتل با حافظه ای شکسته، مجبور می شود پرونده ای را که به یاد نمی آورد، دوباره بررسی کند. از آنجایی که زندگی یک مرد در انتظار اعدام است، فریمن باید شواهد وحشیانه یک دهه تحقیقات قتل را جمع آوری کند و شبکه ای شوم از اسرار مدفون و خیانت هایی را که به گذشته او مرتبط است، آشکار کند. تنها با غرایز برای اعتماد، او با یک حقیقت وحشتناک روبرو می شود - گاهی اوقات، بهتر است اجازه دهید سگ های خواب دروغ بگویند.
در فیلم شبح و ظلمت ، سرهنگ جان هنری پاترسن، برای احداث خط آهن به آفریقا می رود. با پیدا شدن یک شیر آدم خوار، کار به مشکل بر می خورد، اما پاترسن تله ای برای شیر می گذارد و او را می کشد. دو ماه بعد روند ساختن پل به خوبی پیش می رود. اما سر و کله دو شیر درنده دیگر که بسیار خطرناک هستند، پیدا می شود. بومیان معتقدند که این دو شیر روح دو هیولا هستند…