مووی کاتیج

آل کاپون 47 ساله، پس از 10 سال زندان، از زوال عقل رنج می برد و با گذشته خشونت آمیز خود مورد تسخیر قرار می گیرد.

یک محکوم سابق که مخفیانه کار می‌کرد، عمداً خود را دوباره زندانی می‌کند تا در زندانی با حداکثر امنیت به اوباش نفوذ کند.

یک زن مطلقه و دختر دیابتی اش به اتاق امن خانه تازه خریداری شده خود پناه می برند، زمانی که سه مرد در جستجوی ثروت گم شده به داخل خانه می روند.

دو محکوم که از زندان فرار کردن، مجبور میشن برای عبور از مرز، برای مدتی در یه شهر مرزی نقش کشیش‌ها رو بازی کنن...

اوتو کلر، مهاجری آلمانی و خادم کلیسا، یه وکیل رو که هنگام دزدی خونه‌اش اونو دیده می‌کشه اما چون برای شناخته نشدن لباس کشیشی به تن داشته، سوءظن‌ها متوجه پدر مایکل ویلیام لوگان میشه...

گاى که قهرمان تنیسه، در قطار با مردى به نام برونو آشنا میشه که پیشنهاد قتل عجیبى بهش میده...

دو جوون به نام‏ شا و فیلیپ با این طرز فکر که انسان برتر نیازى به رعایت اصول اخلاقى در جامعه نداره، یکى از دوستان‏شون رو با یه طناب خفه می‌کنن و ...

کارآگاه خصوصی فیلیپ مارلو به عمارت ژنرال استرن وود احضار میشه. ژنرال می‌خواد بدهکاری‌های فرزندش به گایگر که صاحب کتاب‌فروشی آرتور هست رو حل و فصل کنه...

کالوجرو همراه با خانواده‌اش در همسایگی توقفگاهی زندگی می‌کنه که محل حضور سانی و دار و دسته مافیاییش هست؛ همون جایی که لورنزو، پدر کالوجرو هشدار داده که اون طرف‌ها نپلکه...

مایکل پیترسون به دنبال رفتار خشنش با نگهبان‌های زندان 30 سال در بخش انفرادی زندان می‌مونه. طی این مدت شخصیت مایکل ناپدید میشه و جای خودشو به شخصیتی متضاد، به نام چارلز برانسون میده...