مووی کاتیج

سباستیان کین» (بیکن)، دانشمند نابغه اما تک رو، رهبر گروه دانشمندانی است که به سفارش سری دولت، درآزمایشگاهی حفاظت شده در پنتاگون، درباره ی نامرئی شدن تحقیق می کنند. سرانجام اوفرمول دست نیافتنی را کشف می کند اما خیلی زود وسوسه می شود فرمول را روی خودش امتحان کند…

داستان خانواده‌ای سرمایه‌دار میباشد که چشمان خود را به آنچه در جهان اطرافشان می‌گذرد، بسته‌اند.

یک آدمکش آفریقایی-آمریکایی به نام «گوست داگ» (ویتاکر)، وقتی یک خانواده ی خلافکار مافیایی که گه گاه او را اجیر می کرده، رازش را لو می دهد، به سختی و طبق شیوه ی سامورایی ها واکنش نشان می دهد.

در دوران پس از جنگ جهانی اول، یک آلمانی جوان که از مرگ نامزدش در فرانسه که به دست یک فرانسوی کشته شده بود رنج می برد و می خواهد به مزار او برود ...

چهار شگفت انگیز با موجودی قدرتمند معروف به موج سوار نقره ای روبرو می شوند و پی می برند که آن ها تنها موجودات با قدرت های خارق العاده در کهکشان نیستند. و اینک باید خود رو برای مقابله با این موجود خطرناک آماده کنند

«جری» و «ریچل» دو فرد غریبه‌اند که با تماس تلفنی مرموز زنی که تا بحال ندیده‌اند، درگیر یک ماجرای مشترک می شوند. آن زن با تهدید زندگی و خانواده‌شان، آن‌ها را مجبور به انجام کارهایی خطرناک کرده، و از طرفی تمام حرکاتشان را زیر نظر گرفته است.

مارس ۲۰۴۶٫ گروهی پژوهش گر موقع حفاری در یکی از پایگاه های موجودات فضایی بین زمین و مریخ، بی هیچ دلیلی قتل عام می شوند. هشت کاماندو به رهبری «سارج» (راک) و آجودانش، «جان گریم» (اربن)، مأموریت می یابند در این زمینه تحقیق کنند…

واریس در دوازده سالگی از صحرا به دلیل اصرار پدرش برای ازدواج با پیرمردی که قرار است چهارمین زنش باشد فرار میکند و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکند و به موگادیشو میرود و از آن جا در زمان جنگ سومالی به واسطه مادربزرگش به انگلستان فرستاده میشود. او به محل اقامت خاله اش که همسر سفیر سومالی در لندن بوده میرود و مثل یک خدمتکار آن جا کار و زندگی میکند تا پایان جنگ سومالی که از ان خانه بیرون می‌آید و سرنوشتش سمت و سوی دیگری پیدا می کند ...

الی" پس از مرگ پدر و مادرش از برادر کوچکتر خود "جیمی" مراقبت می کند. یک شب که عازم یک مهمانی هستند، در بلوار مالهالند تصادف می کنند. آنها هنگام تلاش برای نجات زنی مجروح در خودرویی دیگر از طرف موجودی وحشتناک مورد حمله قرار گرفته و زخمی می شوند...

چیزی به نخستین اجرای تاریخی سمفونی نهم «بتهوون» (هریس) نمانده ولی ناشر آثار «بتهوون»، «ونتسل شلمر» (ریاخ)، دچار سرطان و مشرف به مرگ است. «شلمر» بیمار که مستأصلانه دنبال یک نسخه بردار می گردد، از دانشجویی به نام «آناهولتس» (کروگر) کمک می گیرد...